سیرتاریخی زبان ترکی
کد خبر : 4301
آناج :
توركون ديلي تك سئوگيلي ايستكلي ديل اولماز
اؤزگـه ديله قاتسان بو اصيل ديل اصيل اولماز
استاد شهريار
زبان و ادبيات تركي در گذر زمان فراز و نشيبهاي زيادي داشته و دولتهاي حاكم بر جامعه نيز برخوردهاي متفاوتي با آن داشتهاند. در طول زمانهاي بلند زخمهاي زيادي بر پيكرة زبان و ادبيات تركي وارد شده است، زباني كه به تحقيق دكتر جواد هيئت «زبان گفتار و كتابت بيش از يك صد و بيست ميليون مردم مسلمان آسيا و قسمتي از اروپا را تشكيل ميدهد و يكي از زبانهاي قديمي شرق است و در حدود هزار و پانصد سال سابقة تاريخي دارد؛ مردمي كه به لهجهها و شيوههاي مختلف تركي صحبت ميكنند از چين تا نزديكيهاي اروپاي مركزي سكونت دارند و با آن كه قرنهاست در جامعه و كشورهاي مختلف زندگي ميكنند معهذا هنوز زبان خود را حفظ كرده و جز اقليّت كوچكي (تركان ياقوت و چوواش) كه در دوران قبل از تاريخ از ديگران جدا شدهاند، بقيّه ميتوانند زبان يكديگر را كم و بيش بفهمند و از آثار ادبي يكديگر با اندك اهتمامي استفاده كنند»[1].
تركي آذربايجان يا تركي آذري، شاخهاي از تركي «اوغوز» بوده و از مهمترين لهجههاي زبان تركي ميباشد كه بيشتر تركيزبانان به اين گويش حرف ميزنند. اين زبان نيز مانند ساير زبانها به گويشهاي مختلف و به شكل ادبي آن صحبت ميشود.
دكتر جواد هيئت نويسنده و محقّق معاصر در كتاب خود، سير تاريخ زبان و ادبيات تركي را در سه بخش بيان ميدارد: «تركي قديم (اسكي توركجه)، تركي ميانه (اورتا توركجه) و تركي جغتايي» آنگاه با معرفي زبان و لهجههاي تركي معاصر آنها را به هفت گروه تقسيمبندي كرده است:
1 ـ گروه اوغوز: كه شاخههاي آن عبارتند از: الف) شاخة تركيه يا عثماني؛ شامل: تركي بالكاني، تركان يوگسلاوي، تركان يونانستان، تركان روحاني، تركان بلغارستان، تركي قبرس، تركان سوريه و لبنان، تركي كريمه (كريم ـ تاتار). ب) تركي آذربايجان يا آذري يا ايراني؛ شامل: تركي آذربايجان جنوبي، تركي زبانان تهران، اراك، ساوه، همدان، تركي قشقاقي، تركي خراساني، تركي عراق يا تركي كركوك. ج) تركي تركمني. د) تركي گاگاووز.
2 ـ گروه قبچاق: كه شاخههاي آن عبارتند از: الف) تركي قاراقالپاق.
ب) تركي قرقيزي. ج) تركي قازاق. د) تركي آلستاني. هـ) تركي نوقاي.
3 ـ گروه بلغار، يا قبچاق ـ اوغوز: كه شاخههاي آن عبارتند از:
الف) تركي قازان. ب) تركي باشقرد. ج) تركي قراچاي ـ بالكار. د) تركي قوموق. هـ) تركي كارائيم.
4 ـ گروه كارلوق ـ اويغور (تركي شرقي): كه شاخههاي آن عبارتند از: الف) تركي ازبكي. ب) تركي صاري اويغور. ج) تركي اويغور جديد (يئني اويغور ديلي). د) تركي سالار.
5 ـ گروه اويغور ـ اوغوز: كه شاخههاي آن عبارتند از: الف) تركي تووا. ب) تركي توفا (كاراكاس) ياقاراقاش. ج) تركي خاكاس. د) تركي شور. هـ) تركي بارابين. و) تركي چوليم يا كوئهريك.
6 ـ زبان چوواش: كه يكي از قديميترين زبانهاي تركي است و در جنوب منطقة اورال و ولگا قرار دارد.
7 ـ زبان ياقوت: زبان ملّي جمهوري خودمختار ياقوت يا ياقوتستان است كه در شمالشرق سيبري واقع است»[2].
زبان تركي گنجينة ارزشمندي است كه با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف به حيات خود ادامه داده است و اكنون بر ماست تا از اين ميراث گرانبها با جان و دل محافظت كنيم، به ويژه در اين عرصه از زمان كه استعمارگران در بين اقوام مختلف اين مرز و بوم تفرقه انداخته و به بهانههاي گوناگون ميخواهند عزّت و اقتدار ما را خدشهدار كنند، حال بايد به دور از تعصّب قومي، مذهبي و... براي حفظ وحدت خويش، در برابر هرگونه هجمة فرهنگي بكوشيم. امروز كه كشورهاي اروپائي با شكستن ميلههاي آهني، مرزها را از ميان برداشته و با هم متّحد شدهاند و حتّي در واحد پول، زبان، اقتصاد و در بسياري از مسايل اجتماعي و... همپيمان شده و انديشة «جهاني واحد» را در سر ميپرورانند، چرا بايد ما ايرانيان كه در كشوري مسلمان، با اين همه پيشينة فرهنگي زندگي ميكنيم، نتوانيم با هم تعامل نموده و وحدت ملّي خود را حفظ كنيم؟ بايد گفت ايراني از هر قومي كه باشد بايد كرامت انساني همديگر را ارج نهند. ترك و فارس، كرد و عرب، سياه و سفيد، همه انسانند و ارزشمندترين مردم در پيشگاه خداوند باتقواترين آنهاست: قرآن كريم كه كتاب هدايت و رستگاري انسانهاست به همة بشريّت ميفرمايد: يا ايّها النّاس انّا خَلَقناكم مِن ذكرٍ و اُنثي و جَعَلنكُم شعوباً و قبايلٍ لِتَعارَفُوا انّ اكرمَكم عندالله اتقيكمْ إِنّ الله عليم خبير»[3] يعني اي مردم همانا شما را از يك مرد و زن آفريدهايم و به هيأت اقوام و قبايلي درآوردهايم تا با يكديگر انس و آشنايي يابيد، بيگمان گراميترين شما در نزد خداوند، پرهيزگارترين شماست، كه خداي دانا آگاه است. و در جاي ديگر اختلاف زبانها و رنگها را از آيات الهي شمرده و ميفرمايد: «وَمِن آيتهِ خَلقُ السّمواتِ والأرض و اختِلف ألسِنَتكم و ألوَانِكم انّ في ذلِكَ لَأيتٍ لِلعلَمين»[4] و از جملة آيات او آفرينش آسمانها و زمين است و اختلاف زبانهاي شما و رنگهاي شماست، بيگمان در اين، براي دانشمندان مايههاي عبرت است.
متأسفانه عدّهاي فريب خورده، با تحريك بيگانگان به اختلاف قومي و زباني دامن ميزنند و بعضي نيز از آنها پيروي كرده و ناخواسته دشمنان تفرقهانداز را خشنود مينمايند. بنابراين در قرن حاضر كه بشريّت از جهات مختلف علم و دانش و صنعت به قلّههاي رفيع دست يازيده است، براي رشد ادبيات اين مرز و بوم يادآوري چند نكته را براي شاعران جوان و نويسندگان عزيز ضروري ميدانيم؛ سعي شود دور از تعصّبات خشك قومي و زباني و... در پيشرفت فرهنگ و ادب اين سرزمين بكوشيم. ديگر اين كه با احترام به همة اقوام و زبانها كه نشانه و آفريدة پروردگار متعال ميباشند حقوق همديگر را ارج گذاريم و بدانيم كه جز تقواي الهي چيز ديگري ملاك برتري نيست. نبايد به داستانهاي دروغين استعمارگران كه هميشه در بين اقوام مختلف جهان تخم نفاق كاشتهاند گوش فرا دهيم، بلكه بايد وحدت و همدلي آنان را در رسيدن به هدفهاي شوم خويش ناكام بگذاريم، چنان كه حضرت مولانا جلالالدين ميفرمايد:
همزباني خويشي و پيوندي است |
|
|
|
مرد با نامحرمان چون بندي است |
|
اي بسا هندو و ترك همزبان |
|
|
|
اي بسا دو ترك چون بيگانگان |
|
پس زبان محرمي خود ديگر است |
|
|
|
همدلي از همزباني بهتر است |
|
مثنوي معنوي، مولوي
همچنين شهريار سخن، آن شاعر آسمان شكوه كه به سه زبان تركي، فارسي و عربي شعر سروده است با ارج نهادن به زبان مادري، وحدت ملّي را از ضروريات ميداند، چنان كه در تجليل از مقام شامخ استاد اقبالآذر در يكي از ابياتش چنين ميگويد:
تركي ما بس عزيز است و زبان مادري ليك اگر ايران نگويد لال بادا اين زبان |
و جناب دكتر حميد نطقي در مورد رسم جوانمردي و هوشمندي آذربايجانيها اين چنين حق مطلب را در ارج نهادن به هويّت ملّي و ديني بيان ميكند: «چه نيكوست رسم آذربايجانيها كه با خداي خود به عربي راز و نياز ميكنند و با دوستان دور به فارسي و با نزديكان خود به تركي سخن ميگويند؛ و آيا اين بهترين نشانة احترام آنان به معنويّت، ملّيّت و قوميّت و در يك كلمه به هويّت خويش نيست»[5].
از آنجا كه مجموعة حاضر پژوهشي از غزلسرايان نامي آذربايجان و تطوّر غزل تركي در هفت صد سال اخير است، بنابراين بيش از اين در مورد تاريخ زبان و ادبيات تركي بحث نكرده و خوانندگان گرامي ميتوانند براي مطالعة بيشتر به كتابهاي تاريخي، ادبي مراجعه كنند.
در گذر تاريخ ادبيات، آذربايجان شعراي بزرگ و گرانقدري را در دامن خود پرورده است كه نه تنها در عصر خويش بلكه براي آيندگان اين مرز و بوم شاهكارهاي بينظيري آفريدهاند؛ و همواره با هنرنماييهاي خود بوستان شعر و ادب اين ديار را تر و تازه نگه داشته و بسا شهرة آفاق گشتهاند و پرتو كلامشان از مرزهاي سياسي گذشته، در زمرة ادبيات جهان واقع شدهاند؛ براي مثال ميتوان از بزرگاني چون: نظامي، خاقاني، صائب، همام، عارف شبستري، فضولي و... نام برد. آذربايجان همواره مهد علم و ادب بوده و هست و نسل معاصر نيز در آسمان شعر و ادب آذربايجان، پويندگان راه گذشتگان گشته و شعرشان چون آفتاب عالمتاب پرتوافشاني نموده است كه در اين ميان ميتوان از شاعران بزرگي چون: استاد شهريار، پروين اعتصامي، نيّر تبريزي، عابد تبريزي و... نام برد.
اينك از ميان اين همه فرهيختگان شعر و ادب تركي آذري كه در غزلسرايي شهرة آفاق گشته و افتخار ديار آذربايجان هستند به بررسي اجمالي شرححال و انديشة غزلسراياني كه در هفت صد سال اخير غزلهاي ماندگار آفريدهاند پرداخته و جهت پرهيز از اطالة كلام به انتخاب و گزارش چند غزل از هر يك بسنده ميكنيم، اميد است كه مجموعة حاضر بتواند معرّف اين ستارگان شعر و ادب بوده و مورد پسند عزيزان پژوهشگر، دانشجويان، شاعران و سايرين واقع شود و راه تحقيق بيشتر را براي پژوهش در غزل تركي باز نمايد.
در اين فرصت مناسب با عرض پوزش از اساتيد محترم و زبانشناسان بزرگ ادبيات تركي آذربايجان، اگر به غزلهايي كه در اين مجموعه آمدهاند دقّت نماييم درمييابيم كه زبان تركي ما در هفتصد سال اخير هيچ تغييري نيافته و با اندك اهتمامي ميتوانيم زبان همديگر را بفهميم؛ چرا كه در طيّ زمان بر اثر ارتباطات قومي، فرهنگي و اقتصادي كشورهاي جهان، زبان و ادبيات چون شير و شكر، چنان به هم آميخته شدهاند كه جدا كردن آنها از همديگر ناممكن به نظر ميرسد. براي نمونه اگر به كلمات: خاقان، قابلمه، قاب، قورباغه، قاچاق، قيچي، ييلاق، قشلاق، بشقاب و... كه همه تركي است دقّت كنيم و همچنين به كلمات: اتفاق، قلب، قضا و قدر، عظمت، قالب، عدالت، ضلالت، ذاكر، ثريا و... كه عربي هستند و كلمات: ققنوس، قانون، قنديل و... كه از كلمات يوناني و رومي است، درمييابيم كه كلمات چنان به هم آميخته شدهاند كه حتّي بيشتر تحصيلكردههاي ما هم نميتوانند آنها را از همديگر تشخيص دهند؛ لذا از جوانان عزيز و باذوق اين ديار خواهشمندم با توجّه به نمونة غزلهاي اين اثر كه تطوّر غزل در هفتصد سال اخير را نشان ميدهد، با الهام از اين بزرگان عرفان و ادب، در «گويش و نوشتاري» اشعار تركي بيراهه نرويم و بزرگان خويش را كه سرماية ملّي و تاريخي اين ديارند الگوي خود قرار داده و با وحدت و همدلي و همياري خويش اين زبان بسيار زيبا و شيرين تركي را در تمامي اعصار و قرون از آفتهاي روزگار و ستم بيگانگان محفوظ بداريم.
لازم به توضيح است كه در نقل غزلها و گاهي در تصحيح آنها، به ويژه در شيوة نوشتاري، حفظ امانت شده است و حتيالمقدور سعي نمودهايم كه تغييرات و اصلاحات زيادي نداشته باشيم و اگر خوانندگان محترم هنگام مطالعه اثر در شيوة نوشتاري دوگانگي مشاهده نمودند، مربوط به نسخههايي است كه از آنها استفاده شده است براي نمونه به چند مورد اشاره ميشود: گل= گول. ير= يئر. حسنون= حسنين. ايدر= ائدر. قربانون= قربانين. واجبدو= واجبدي. اوزون= يوزون. آخر= آخير.
ملك= مولك. نگار= نيگار و... كه كلمات گاهي با زبان محاورهاي و گاهي با زبان ادبي بيان شدهاند.
1 ـ سيري در تاريخ زبان و لهجههاي تركي، ص 3.
1 ـ همان مدرك، صص 33 ـ 385.
2 ـ سورة حجرات، آية 13.
1 ـ سورة روم، آية 22.