توبه
توبه
«توبه يعني دست كشيدن از گناه، بازگشتن به طريق حقّ، پشيمان شدن از گناه، و توبهي نصوح يعني توبهي راست، توبهاي كه باز رجوع نكنند»[1].
توبه يعني بازگشت به سوي معبود، با ارادهي كامل و تصميم قاطع و هر حجاب و وسوسهاي كه هست بايد دل كند و با رضاي محض در طريق هدايت حركت كرد و هركس حركت كند خداوند توبهپذير بركت خواهد داد و هميشه با خود بگويد:
دست از طلب ندارم تا كام من برآيد
يا جان رسد به جانان يا جان ز تن برآيد
در مصباحالشريعه آمده است:
«توبه ريسمان خداست و مدد عنايت اوست و بنده را چارهاي نيست كه در هر حال به توبه ادامه دهد و هر گروهي از بندگان را توبهاي است مخصوص آن گروه، پس توبهي پيامبران آن است كه در باطن و اندرونشان اضطرابي يابند و از آن توبه كنند. و توبهي اولياء از كدورت خطورات قلبيّه است و توبهي اصفيا از گشايشي است كه بر ايشان ميشود، زيرا ابتلا بزرگترين عامل تصفيه است و چون ابتلاي اولياء رفع شود از آن رو كه مبادا اين گشايش و آسايش خار راه تصفيه و وصول به مقام اصطفاء باشد، توبه ميكنند و توبهي خواصّ از مشغول شدن به غير خداست و توبهي عوام از گناهان است»[2].
در توبهي عوام حضرتعلي عليهالسّلام فرمودهاند: كه بايد شش موضوع را رعايت كنند و بدان عمل نمايند.
1 ـ ندامت و پشيماني
2 ـ عزم بر ترك گناه براي هميشه
3 ـ اداء حقوق مردم
4 ـ اداي حقوق فرائضي كه بر او بوده و آنها را ترك كرده است.
5 ـ گوشتهايي كه از حرام در بدن روئيده با اندوه و غصّه و رياضت آب كردن تا آنجا كه پوست به استخوان بچسبد و بعد از آن از حلال، گوشت تازه برويد.
6 ـ مقدار لذّتي كه از معصيت برده به عوض آن الم و زحمت عبادت بر خود وارد كند[3].
خواجه عبدالله انصاري رحمةاللهعليه در رسالهي صد ميدان خويش، اولين ميدان را توبه ناميده است:
تُوبُوا اِلَي اللهِ تَوْبةً نَصُوحاً، يعني توبه كنيد و با خداي گرديد، بازگشتني راست كه از او بازگشتن با جرم نبود و ادامه ميدهد:
«بدان كه علم، زندگاني است و حكمت آيينه و خرسندي، حصار و اميد، شفيع و ذكر، دارو و توبه، ترياق (پادزهر)، توبه نشان راه است و سالار بارگاه است و كليد گنج و شفيع وصال و ميانجي پذيرش و شرط قبول و سرّ همه شاديها.
و اركان توبه سه چيز است: پشيماني در دل و عذر بر زبان و بريدن از بدي و بدان.
و اقسام توبه سه است: توبهي مطيع و توبهي عاصي و توبهي عارف.
توبهي مطيع از بسيار ديدن طاعت است و توبهي عاصي از اندك ديدن معصيت است و توبهي عارف از نسيان (فراموشي، غفلت) منّت است»[4].
آري بايد با نيّت پاك و خلوص كامل به درگاه الهي رفت و جهت تقرّب يافتن به حضرت حقّ از همه چيز جز او، توبه كرد. چنان كه بحث شد توبه مراتبي دارد و آنجا كه فرمود: «يَا اَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا تُوبُوا اِلَي اللهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسَي رَبَّكُمْ اَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ...[5]».
توبه از معاصي، توبهي عوام است و آنجا كه فرمود: اِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللهِ لِلَّذِينَ يَعُمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَاُؤلَئِكَ يَتُوبُ اللهُ عَلَيْهِمْ...[6] و امّا توبهي خاصّ كه از ترك اولي باشد شرايط آن از اين معني كه ياد كرده شد مفهوم ميشود، و در اين باب فرموده است: لَقَدْ تابَ اللهُ عَلَي النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْاَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ...[7]
و امّا توبهي اخصّ از دو چيز بود، يكي از التفات سالك به غير مطلوب و به اين سبب گفتهاند: اَلْيَمِينُ وَالشِّمَالُ مَضَلَّتَانَ و دوّم از عود به مرتبهاي كه از آن مرتبه ترقّي بايد كرد و به التفات به آن مرتبه به درجهي رضا به اقامت در آنچه اين جمله ايشان را گناه باشد و به اين سبب گفتهاند: حَسَنَاتُ الْاَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ. و ايشان را از آن گناه به توبه و استغفار و ترك اصرار و ندامت بر گذشته و تضرّع به حضرت آفريدگار تعالي و تقدّس پاك بايد شد. مَنْ تَابَ و اَخْلَصَ سِرَّهُ لِلَّهِ فَاللهُ لَهُ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»[8].
رفتم به در خداي خود توبه كنم
از هر گنه و خطاي خود توبه كنم
تحقيق گناه مينمودم ديدم
بايد ز ثوابهاي خود توبه كنم
قابل توجّه است كه وسوسه در توبهي صحيح و هم در توبهي ناقص به سراغ انسان ميآيد. انسان بايد آگاه باشد و جز اميد به عفو خداوند رحمان و رحيم به هيچ چيز توجّه نداشته باشد.
رندي حافظ نه گناهيست صعب
با كرم پادشه عيب پوش
«خوب است در مقام اقدام به توبه، عملي را كه سيّد بزرگوار در اقبال، در اعمال ماه ذيالقعده روايت كرده به جا بياوريم و تفصيل آن اين است كه حضرت ختمي مرتبت صليّاللهعليهوآلهوسلّم روز يكشنبه دوّم ذيالقعده بيرون تشريف آورده فرمودند: ايّها النّاس كدام يك از شما ارادهي توبه دارد؟ عرض كرديم همهي ما ميخواهيم كه توبه نماييم، فرمودند: غسل بكنيد و وضو بگيريد و چهار ركعت نماز، و در هر ركعت يك مرتبه سورهي «الحمد» و سه مرتبه سورهي «توحيد» و يك مرتبه معوّذتين (قُلْ أعُوذُ بِرَبّ النَّاسِ وَ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ) بخوانيد و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار (اَسْتَغْفِرُاللهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ اِلَيه) و ختم به (لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ اْلَعِليِّ الْعَظِيمِ) بكنيد و بعد از آن بگوييد: يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ إِغْفّرْلِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنيِنَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلَّا اَنْتَ) و فرمود: نيست هيچ بندهاي از امّت من كه اين عمل را بكند الّا اين كه منادي از آسمان ندا كند، اي بندهي خدا عملت را از سر بگير كه توبهي تو مقبول است و گناه تو آمرزيده... ما عرض كرديم يا رسولالله(ص) اگر كسي اين عمل را در غير ذيالقعده به جا آورد چه طور ميشود؟ فرمودند: همان طور است كه وصف كردم و فرمودند: اين كلمات را جبرئيل در معراج به من ياد داد»[9].
بهترين عملي كه انسان را به سوي توبه ميكشاند، توجّه به عالم آخرت و محروم از لقاي حضرت حقّ است.
«عارف كامل ملّاحسينقلي همداني قَدَّسَاللهُرُوحَهُ به يكي از طلّاب راه آخرت عمل توبه را تلقين فرمودند، دو سه روز به جهت انجام اين مهمّ غائب شد بعد كه آمد ديديم كه بدنش كه چاق بود و رنگش كه خيلي آبدار بود، بدنش كانّه نصف شده و رنگش زرد و پريشان گرديده كه عادتاً در يك دو روز رياضت متوقّع نبود كه اين مقدار تغيير در صورت پديد آيد بعد معلوم شد كه مردانه عمل كرده است»[10].
«و از عارف كامل مرحوم حاجيشيخجواد انصاري همداني قدّساللهسرّه شنيدم كه ميفرمود: مرحوم آيتالله آخوند ملاحسينقلي همداني قدّساللهنفسه به يكي از شيوخ و بزرگان عرب دستور توبه داده بود و در مقدّمهي توبه موظف بود كه هرچه حقّالنّاس بر ذمّه دارد ادا كند، آن مرد نيز به فرمودهي استادش عمل كرد و پس از اداي همهي حقوق مردي به خاطرش رسيد كه روزي در حال غضب با شمشيرش دست يكي از ملازمان و نوكران خود را از بدنش جدا نموده است، از دوستانش تقاضا كرد كه آن شخص را به نزد او بياورند. وقتي حاضر شد، جريان كار خود را و تصميم توبه را به او گزارش كرد و اظهار ندامت و پشيماني نمود و دستور داد مبلغ زيادي پول حاضر كردند و گفت: اكنون بابت ديهي دست، هر مبلغ كه ميخواهي از اين پول برگير، آن مرد راضي به گرفتن ديه نشد و از قبول آن امتناع ورزيد، شخص نائب دستور داد شمشيري حاضر كردند و به نوكرش گفت: من آمادهي قصاصم، اين تو و اين شمشير و اين هم دست من، هر چه خواهي كن، نوكر، اندكي فكر كرد و سپس گفت: تو ستمي بر من كردهاي و بدون جهت مرا از نعمت دست محروم ساختهاي، اكنون گيرم كه من دست تو را به قصاص بريدم، چه نتيجهاي به حال من خواهد داشت؟ من كه ديگر صاحب دست نخواهم شد، پس چه بهتر كه محاكمهي من و تو همچنان براي روز قيامت بماند و دادخواهي در پيشگاه عدل الهي انجام گيرد، شخص نائب كه اين سخن را شنيد اميدش از هر طرف قطع شد و آتش به جانش افتاد و آنچنان بيچاره شد كه با تمام غروري كه داشت و مخصوص شيوخ عرب است شروع كرد به هاي هاي گريه كردن چون نالهاش به گريه بلند شد، رحمت الهياش دريافت و خداي مقلّب القلوب دل صاحب حقّ را نرم كرد و به حال او رقّت كرد و گفت: بدون ديه و قصاص عفو كردم»[11].
يافتههاي مقام توبه:
«محاسبهي خود از لوازم و يافتههاي منزل توبه است، در حال و هواي توبه و محاسبه، يافتههاي زير به دست ميآيد:
1 ـ احساس بيوفايي: احساس نوعي بيوفايي نسبت به حضرت حقّ در اتلاف عمر با غفلت؛ احساسي همراه با رنج و اندوه.
2 ـ توجّه به قضا و قدر الهي؛ سالك در اثر همان احساس بيوفايي، شايد براي كاستن از رنج و مسئوليّت خود، چنين فكر ميكند كه اين انحرافها محصول قضا و قدر الهياند و كسي از آن جان نميبرد.
مباش غرّه به علم و عمل، فقيه مدام
كه هيچ كس ز قضاي خداي جان نبرد
3 ـ حالت رضايت و امتنان: سالك احساس رضايت و امتنان دارد از اين كه خداوند او را در غفلت رها نكرده است.
4 ـ احساس توانايي جبران گذشته؛ سالك در اين منزل، احساس توانايي به پيشرفت در آينده و جبران گذشته دارد»[12].